داستان شماره 124
به مسائل رسول پادشاه روم اللغزيه
بسم الله الرحمن الرحیم
فرستاده ملك روم از ابوبكر پرسيد :ان كدام مرد است كه اميد وار به بهشت نيست و از جهنم نميترسد واز خدا خوف ندارد وركوع نمي كند وسجود نمي نمايد گوشت ميته مي خورد وخون مي اشامد وفتنه را دوست ميدارد وچيزي را كه نديده درباره اش شهادت ميدهد وحق را دشمن ميدارد
عمر مبادرتبه جواب كرد وگفت كفري بر كفر خود افزودي
اين خبر به امير المومنين رسيد همه را جواب كافي وروشني فرمود عنقريب ذكر ميشود
حضرت فرمود :اين مرد كه مي گويد من اميدوار به بهشت نيستم وترس از جهنم ندارم واز خدا خوف ندارم اين مرد اوليا خدااست .دستان خداوند عبادت براي طمع و دخول در بهشت يا ترس از جهنم نمي كنند اينكه مي گويد از خدا خوف ندارم يعني خوف ندارد كه خدا براو ظلم كند. چون ميداند خدا ظالم نيست از عدل خدا خائف است وركوع وسجود نمي كند يعني در نماز ميت ركوع وسجود نمي كند واينكه مي گويد بي وضو نماز ميخوانم ان نماز ميت است واينكه ميگويد من ميته مي خورم يعني ملخ و ماهي مي خورم وان خون است واينكه مي گويد من فتنه را دوست دارم يعني اولاد را دوست دارم خدا مي فرمايد((انما اموالكم واولادكم فتنه )) واينكه مي گويد شهادت مي دهم به چيزي كه نديده ام يعني بهشت وجهنم را كه نديدم شهادت ميدهم كه حق است واينكه مي گويد من حق را كراهت دارم يعني مرگ را كه حق است كراهت دارم واينكه مي گويد انا ربكم يعني من صاحب استين باشم رب به مني صاحب و كم به معني استين است و اينكه مي گويد در زمين براي من است چيزي كه از براي خدا نيست يعني من زن وبچه دارم و خدا منزه وپاک از ان است وعيال و اولاد ندارد