بهلول و ارادت به امام موسی کاظم ( ع
بسم الله الرحمن الرحیم
هارون جاسوسی را ماموریت داد تا در اطراف مرام و مذهب بهلول تحقیق نمایند .
پس از چندی آن جاسوس بعرض هارون رسانید که چنانچه بازرسی نمودم بهلول از محبان اهل بیت و از دوستان خاص موسی بن جعفر (ع) میباشد . هارون بهلول را طلبید و به او گفت : شنیده ام تو از دوستان و محبان موسی بن جعفر (ع) می باشی و بنفع او علیه من تبلیغ می نمائی و برای فرار از مجازات خود را به جنون زده یی ¿ بهلول جواب داد : اگر چنین باشد با من چه میکنی ؟ هارون از این سخن در غضب شد و به (مسرور) میر غضب خود دستور داد تا لباسهای بهلول را بیرون آورید و در عوض پالان الاغی به او بپوشانید و دهنه و افسار الاغ به او زنید و در قصرها و حمام خانه ها بگردانید و سپس در حضور من گردن او را بزنید . ( مسرور )لباسهای بهلول را درآورد و پالان الاغ به او پوشانید و دهنه و افسار به سر و کله او گذارد و او را در قصرو حرم خانه بگردانید و سپس او را با همان حالت بحضور هارون آورد تا گردن بزند
اتفاقا در آنوقت جعفربرمکی حاضر بود و چون بهلول را با آن حال دید پرسید :بهلول . چه تقصیر داری ؟
بهلول جواب داد :چون حرف حق زدم ، خلیفه در عوض لباس فاخر خود را به من هدیه نموده است
هارون و جعفر و حاضرین از این سخن بهلول خنده بسیار نمودند و آنگاه هارون بهلول را بخشید و امر نمود تا افسار و پالان الاغ را از او بردارند و لباسهای فاخر حاضر نمودند تا به بهلول بدهند ، ولی قبول ننمود و خرقه خود را برداشت و قصر هارون را ترک کرد